برای عزیزم ,امیر حسین جانم
شب بود روشنایی نبود حتی ستاره ای در آسمان دیده نمی شد...
ناگهان نوری چشمان عالمیان را مجذوب خود نمود.
من نفهمیدم آن نور چیست و از کجا سرچشمه می گیرد ولی هر چه ثانیه ها می گذشتند آن نور خیره کننده تر می شد . کمی دقت کردم که ناگهان فرشتگان را در میان یافتم.
از آنان پرسیدم این نور خیره کننده چیست؟ که بینا را نا بینا می کند؟
آنان گفتند فرشته ای متولد شد.
متعجب باری دیگر به آسمان نگاه کردم نقاطی براق در میان چادر سیاه شب به چشم میخورد. من خیال کردم آنان ستارگانند که چشمک زنان سوسو می کنند.
اما در همان زمان بود که فرشته ای به من گفت:اینها برق چشمان اشک ریز ملائک است زیرا او را از دست داده اند.
در آن لحظه برق چشمان من نیز دست به دست آسمان داد منتهی با یک تفاوت!
آنان از نعمت از دست دادن میگریستند و من از نعمت بدست آوردن .
گل همیشه بهارم !
فردا تولد آفتاب است .
تولد زندگی .تولد عشق.تولد تو...
با اینکه دقیقه ها فاصله بین من و توست ولی باز هم در کنار من و در قلب منی .با یک قلب شادو یک بغل گل سرخ تولدت را عاشقانه تر از هر سال تبریک میگویم.
تولدت مبارک یاس خوشبوی زندگی
تولدت مبارک امیرحسین ، خوش اومدی گل سرخم ، منت گذاشتی ، تو رو جون من مراقب خودت باش.
خیلی دوست دارم نازنینم .