![]() |
![]() |
فرهنگ هر ملتی مجموعه متنوعی از آیین ها ، سنت ها و رسوم ، باورها ، اعتقادات و افسانه ها و اسطوره های آن ملت است که در ژرفترین لایه های روح جمعی آنان نفوذ دارد و در بزنگاه های فردی و جمعی تاثیرات خود را برجای می نهد. همین عناصر فرهنگی ، ورای نژاد و رنگ پوست و دیگر ظواهر، ملتی را از ملت های دیگر مشخص می کنند و راه گفتگو و محاوره را می گشایند. ملت ما نیز عناصر فرهنگی خویش را هم از آیین های پیش از اسلام و دوره باستان و هم از دوره اسلامی و آیین های باشکوه آن دریافت داشته است و در طول زمانی به درازای 1400 سال با تیزهوشی و ژرف نگری نه تنها آیین ها و باورهای ملی خود را واننهاده، بلکه آن را با ایمان نو و روح اسلام پیوند زده است .
در حافظه تاریخی ( ملی و مذهبی ) ملت ما نبرد میان خیر و شر، که از پایدارترین و تاثیرگذارترین مواردی است که می توان آن را سراغ گرفت هم در باورهای پیش از اسلام حضور دارد و هم نمونه های عینی ، اعلا و ماندگار آن را در روح کفر ستیز و عدل گستر اسلام می توان یافت. اسطوره های اهورا و اهریمن ، فرزندان زروان (خدای دهر و زمان ) که یکی نماد خیر و نیکی و دیگری نماد شر وبدی است ، نبرد دائمی میان تاریکی و روشنایی ، هر یک نمادی از این تقابل در ایران باستان است. " فرهنگ ما و اساطیر ما متکی بر جدال میان نور و ظلمت است " (1) چنانکه می دانید این تقابل را نیز می توان به عیان در تاریخ اسلام یافت ، هر چقدر نبرد میان اهورا و اهریمن در ایران باستان با افسانه آمیخته است ولی منازعه میان خیر و شر در تاریخ اسلام با مستندات تاریخی قابل اثبات است، و در نبردهای متعدد پیامبر مکرم اسلام با کفار قریش و نبرد های امیرالمومنین علی (ع) با نفاق عایشه و کفر پنهان معاویه رخ می نماید ، و البته آخرین ، موثرترین و ماندگارترین آنها را در سیمای واقعه کربلا و قیام خونرنگ امام حسین می توان جست و یافت.
در اسطوره بودن نمادهایی مانند اهورا و اهریمن ، میترا و آناهیتا ، رستم و سیاوش در ایران باستان شکی نیست . اسطوره از ماندگارترین عناصر فرهنگی یک ملت است ، به عنوان مثال از آداب و رسوم و آیین های زمان ایران باستان منحصراً آنها که متکی بر ریشه اسطوره ای قوی بوده اند، بر جای مانده اند مانند شب یلدا که حکایت دیرین نبرد نور و ظلمت را فرایاد می آورد. ولی آیا تنها ماندگاری ، راز تبدیل یک داستان یا عنصر فرهنگی به اسطوره است ؟ آیا هر داستانی که از گذشته های دور برجای مانده می تواند اسطوره قلمداد شود ؟ اسطوره چه ویژگی هایی دارد تا یک داستان اعم از واقعی و تاریخی و یا آمیخته با افسانه را بتوان با توجه به آن ویژگی ها جزء اصلی فرهنگ یا " سرشت فرهنگ " نامید ؟
"هارولد وینریچ " (یکی از صاحب نظران در عرصه اسطوره شناسی) درباره معنای اسطوره چنین گفته است :" واژه اسطوره (mythos) برای یونانیان نخست واژه ایی کاملاً عادی و معمولی بود و مبین هرگونه نقل و حکایت، مثلاً قصه ایی که در بازار حکایت می شد یا روایتی مربوط به نسبت نامه خدایان.(این) واژه در کاربرد جدیدش... اما دیگر به معنای حکایات کوچک و بی اهمیت هر روزینه نیست. چرا؟"(2) به این پرسش " نورتروپ فرای" دیگر صاحب نظر در اسطوره شناسی پاسخ می گوید: " اسطوره به ساده ترین و معمول ترین معنا، نوعی سرگذشت یا داستان است که معمولاً به خدا ، یا رب النوع و موجودی الهی مربوط می شود ... محتوای اسطوره مربوط به بعضی کار ویژه های اجتماعی خاص می شوند و با بررسی این محتوا معلوم می گردد که اسطوره داستانی نیست که فقط برای داستان گویی نقل شود بلکه داستانی است که بعضی خصایص جامعه ای را که اسطوره بدان تعلق دارد گزارش می کند." (3)
در اینجا دو ویژگی اسطوره یعنی ماندگاری و برخورداری از کارویژه های اجتماعی ، آن را از داستان معمولی جدا می سازد ، پس آیا با توجه به این دو عامل می توان حوزه اسطوره را مشخص ساخت ؟ یعنی حدود قلمرو اسطوره با این دو ویژگی مشخص می شود ؟
" اندیشمندان کنونی آن گونه که جوامع قدیمی اسطوره را درک می کردند، درک می کنند یعنی به معنی داستان واقعی حتی فراتر از آن داستانی که ارزشمند ترین دارایی است، به دلیل آنکه مقدس، نمونه و پرمعنی است. و این ارزش معنایی جدید اسطوره، استفاده از آن را در بیان معاصر پر رمز و راز می سازد. امروزه این واژه هم به معنای آثار تخیلی، یا انگاره و هم به معنای خاص خود از نظر ریشه شناسان، جامعه شناسان و تاریخ نگاران دین ما، یعنی به معنای سنت مقدس و مدل نمونه به کار برده می شود. " (4)
اسطوره در نهاد جمعی هر ملتی وجود دارد ، از مهمترین اجزاء فرهنگی آن ملت است و پیش و بیش از آنکه اندیشیده و بیان شده باشد احساس و زیسته شده است. اسطوره حرکت یا کلامی از حقیقت انسان است . " اسطوره همانند پرتو خورشید یا هوایی که تنفس می کنیم تنها به طور غیرمستقیم خود را می نمایاند. و هر کس باید تلاش کند تا حضور آن را بر بنیاد اندیشه خویش کشف کند. اسطوره نه تنها خود آگاه بلکه ناخودآگاه ما را نیز در بر می گیرد و حقیقت ماست، حقیقتی که می تواند سرنوشت ساز باشد." (5)
تقدس و معنا در کنار دیگر ویژگی های اسطوره که پیش از این آمد ، سبب می شود اسطوره قابلیت تطابق با زمان های متفاوت را داشته باشد و در بازخوانی ها، با زمان حاضر و نیازمندی های انسان عصر نوین دمساز گردد، چراکه اسطوره نیزمانند هر پدیده دیگر دستخوش زمان می شود و گرد گذر زمان بر آن می نشیند و برای آنکه دوباره کارآیی خود را بازیابد باید از عناصری که بر آن افزوده شده ، تهی گردد. " اسطوره ها که پدیده های فرهنگی هستند همچون دیگر پدیده ها با گذشت زمان دگرگون می شود. پاره ای به طور کلی ماهیت و چیستی خود را از دست می دهند و گونه ای دیگر می شوند در کارایی، (در ) برخی دیگر دگردیسی رخ می دهد. "(6) به عبارت دیگر حقیقت باطنی اسطوره دیگر ظاهر نشده و معنای آن تردید آمیز می شود.
در کنار عامل مهم زمان که باعث دگرگونی و یا تغییر شکل ظاهری اسطوره می شود، نمی توان از تاثیر مذاهب و روسای دینی بر اسطوره غافل ماند. نهاد مذهب در طول زمان با حذف و یا تغییر برخی از نمادهای فرهنگی ، درجهت تحکیم پایه های مذهب و یا دین مورد نظر خود راه را برای تغییر، دگردیسی و یا فراموشی اسطوره ها تسهیل می کند. با این وجود اسطوره واجد ویژگی دیگری است که مانع از فراموشی آن می شود " شفاف ترین ، درخشانترین کاربرد اسطوره (ها) نمونه و الگو بودن آنهاست. چه در دوره های نخستین و چه در دوره های پسین تا زمان اکنون هرگاه و در هر سرزمینی که ایجاب کند این الگوها و نمونه ها رخ می نمایند و سرنوشت ساز می شوند. اسطوره تضمین می کند که آنچه انسان در صدد انجام دادن آن است پیشتر انجام یافته است و بنابراین به او یاری می دهد تا تردیدهایی را که ممکن است درباره حاصل اقدامش به خود راه دهد ، از خود براند." (7)
به طور اختصار می توان مشخصه های یک اسطوره را در این موراد خلاصه کرد :
- ماندگاری ،
- تقدس و معنا ،
- حضور پنهان و زیر جلدی ،
- وجود کارکردها و خصایص اجتماعی،
- تغییر و دگردیسی ،
- الگو و نمونه بودن.
حال با این مقدمه طولانی به بحث اصلی خود می پردازیم : آیا با این موارد که بر شمردیم می توان امام حسین و قیام ایشان را اسطوره نامید.؟ در سالهای اخیر به هنگام فرارسیدن ایام محرم و به ویژه در دهه نخست آن در سخنرانی ها و یا مجالس وعظ به فراوانی از واژه " اسطوره " برای توصیف قیام کربلا استفاده شده است ؛ ولی در اینجا هدف ما نه توصیف که تشریح و توضیح است . نگارنده در این نوشتار برآن نیست که با القاب زیبا و اوصاف فریبا با نگاهی شعرگون به عاشورا بنگرد ، بلکه در صدد است ، با اثبات اسطوره بودن قیام امام حسین ، و با نگاه علمی به آن راههای بازخوانی آن را در جامعه کنونی به بررسی بنشیند. حال هر یک از ویژگی های اسطوره را در قیاس با امام حسین بررسی می کنیم.
ماندگاری : بی شک قیام حسین بن علی (ع ) یکی از ماندگارترین و موثرترین وقایع تاریخ اسلام است که به ویژه در فرهنگ تشیع از پایه بسیار والایی برخوردار است ، بدان سبب که جهت گیری تشیع پیش و پس از واقعه عاشورا به طور فزاینده ای دیگرگون است . اگر شیعیان ( به معنای هواداران امامت و خلافت امیرالمومنین و اعقاب ایشان) در دوره امام علی و امام حسن ، در بزنگاه جنگ و حادثه امامان خویش را وانهادند و عذرها آوردند ، پس از واقعه عاشورا ،هسته تمام اعتراضات و قیام های ضد اموی و عباسی بودند. ( البته درآینده نزدیک با ارائه مقاله ای دراین باره بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت. ) به بیان رساتر حکومت های جابر بسیاری آمدند و رفتند ولی حسین آمد و باقی ماند ، در اذهان و ایمان مردم نشست و با گوشت و پوست و خون آنان در آمیخت.
تقدس و معنا: قیام امام حسین عرصه گسترده نمایش و ارائه بلندترین صفات انسانی است . در این قیام فداکاری در راه هدف والای انسانی و دینی تا پای گذشتن از جان به نمایش در می آید ، دراین قیام سخنان ، رجزها ، رفتار و هر یک از کردار امام و یارانشان واجد بار معنایی بسیار است . علاوه بر این قیام امام حسین ،ازابتدا تا انتها خود سوال بزرگی است ، چرا امام مراسم حج را نیمه کاره رها کرد و رهسپار کوفه شد ؟ این کدام امر خطیری بود که چنین هجرت عظیمی را سبب شد؟ چرا در این سفر امام با تمام خاندان خود راهی شد ؟ چرا زنان و کودکان را نیز با خود همراه کرد؟ و بسیاری سوال های دیگر که خود از لایه های تودر توی این واقعه حکایت دارد.
حضور پنهان و زیر جلدی : به راستی کدام واقعه را در اسلام به اندازه واقعه کربلا و شهادت امام حسین می توان یافت که در زندگی مردم حضور داشنته باشد ؟ نه در زندگی مردم عصر حاضر که در زندگی مسلمانان و شیعیان از نیمه های قرن اول تا کنون . هر کودک شیعی عشق به حسین را با شیر مادر نوشیده است ، به هنگام نوشیدن آب و یا در پایان آن آموخته است که بر حسین و روح پاکش درود فرستد و بر قاتلان وی لعنت . این خود نشان از عجین شدن عاشورا و قیام امام حسین با فرهنگ مردم دارد . مردمی که پیش و بیش از آنکه حسین را از منابر شناخته باشند ، با جان و دل خویش او را درک کرده و مهرش را در دل نهفته اند. چرا که آنچه در عاشورا رخ داد از سر عشق بود و آدمی همواره عشق را سجده کرده و ارج نهاده است.
وجود کارکردها و خصایص اجتماعی : اساساً قیام امام حسین تجلی آن بخش از مذهب تشیع و دین اسلام است که به مسلمان می آموزد که در برابر اجتماع خویش و آنچه در آن می گذرد بی تفاوت نباشد. در برابر ظلم و ستم برخیزد و کژروی را ببیند و در مقابل آن خاموش ننشیند.
تغییر و دگردیسی : در طول زمان تحریف های بسیاری در واقعه عاشورا راه یافته که در محرم سال گذشته در مقاله ای با عنوان " گریه بر عطش یا آگاهی بر هدف ، کدامیک ؟ " به طور کامل بررسی و نقد شده است. علاوه بر این شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی، ریشه های تحریف در واقعه کربلا را به درستی نمایانده است.
الگو و نمونه بودن : قیام امام حسین و راه خونینی که برگزید هماره چون مشعلی راه مبارزان ظلم ستیز را روشن کرده است . آنجا که امام فریاد بر می آورد " انی لا اری الموت الاالسعاده " و ادامه زندگی با کفار را جز ننگ نمی داند و نمی خواند ، به تصریح بیان می دارد که شهادت در راه حق و آزادی بهتر از زندگی در زیر بیرق ستم است که این خود راه منیری است برای جویندگان و مبارزان راه رهایی .
آنانکه برای آزادی از قیود ستم تلاش می کنند به این امید دلخوشند که اگر نه در همان زمان قیام که در آینده ای موعود به نتیجه مورد نظر خود خواهند رسید ، چنانکه امام حسین به بخشی از هدف بلند خویش تنها پس از چهار سال دست یافت . آنگاه که معاویه دوم پسر یزید ملعون پس از 40 روز خلافت بر منبر رفت و از کردار پدر و جد خویش برائت جست و آنان را خوار شمرد و در مذمت آنان چنین گفت : " جد من معاویه به منازعه با کسی پرداخت که در خویشاوندی به پیامبر نزدیک بود و در اسلام نیز پیشتر از او بود . او اولین مسلمان ، اول مومن و پسر عم رسول الله و پدر اهل بیت خاتم رسولان بود... ( و درتقبیح یزید چنین گفت: ) عترت را به شهادت رسانده ، حرمت حرم را از بین برده و کعبه را به آتش کشیده است ، لذا من حکومت را بر شما عهده دار نشده ، متحمل آن نمی شوم " (8) و چنانکه می بینید نام خاندانی را که امویان فراموشی آن را می خواستند، امروز از بلندترین نامهاست و خون حسین چراغ راه هدایت برای جویندگان آن است.
از تمام موارد گفته شده برمی آید که امام حسین را می توان اسطوره ای فراتر از زمان و مکان دانست ، اسطوره ای که حامل اندیشه ای بزرگ وایمانی سترگ است و می تواند در هر زمان و مکانی نوید برآمدن صبحی صادق در افق آزادی باشد. اسطوره ها این قابلیت را دارند که در هر زمان و مکان می توان آنها را بازسازی و بازخوانی کرد. جامعه امروز ما نیازمند آن است که اسطوره ای به نام حسین بن علی که برای احیای دین جدش رسول الله قیام و جان خویش و عزیزانش را قربانی کرد ، بازخوانی و امروزی شود.
برای بازخوانی و روزآمد کردن این اسطوره نیاز به آن است که شرایط ظهور این اسطوره از زمانی پیش از رخداد آن بررسی شود. ریشه های این رخداد را باید از زمانی بررسی کرد که امامت و خلافت امیرالمومنین علی (ع) در زیر تیغ بی دریغ مصلحت اندیشی و فرصت طلبی قربانی شد و ابوبکر و عمر و در آخر عثمان به خلافت رسید . دوره 15 ساله خلافت عثمان دوره راه یافتن کژی های بسیار در حکومت اسلامی است . در دوره خلیفه سوم اسلام رفته رفته از یک آیین هدایتگر که عدل و مدارا را شیوه خود ساخته بود به دینی دولتی تبدیل شد که سرکوب و تبعید را جایگرین مدارای رسول الله کرد. نمونه بسیار گویای آن ، تبعید ابوذر یار دیرین رسول الله به صحرای ربذه است . ابوذر در اعتراض به اسراف کاری ها ، جعل حدیث ها و کژروی های معاویه در شام زبان به اعتراض گشود و عثمان به جای آنکه حاکم خود را بازخواست کرده و عمل به دستورات روشن اسلام را از وی بخواهد ، ابوذر حقگوی و راست کردار را به صحرای بی آب و آبادانی ربذه تبعید کرد. این شیوه در دوره حکومت امیر المومنین در بخش هایی از عالم اسلام که سر به اطاعت ایشان فردآوردند متوقف شد ولی شام در دستان معاویه باقی ماند و او نیز به شیوه عثمان وبسا شدیدتر از او به حکومت ادامه داد. آنچه را معاویه از سال 35 تا سال 60 ه ق انجام داد می توان در رئوس زیر خلاصه کرد:
- سلطه تبلیغی بنی امیه بر اذهان مردم نومسلمان شام و افرادی که زمان رسول الله را درک نکرده بودند.
دراین باره تنها به ذکر یک نمونه اکتفا می شود : " معاویه برای تحریک عمومی مردم علیه پسر ابیطالب، بر منبر خطبه ای ایراد کرد و ضمن آن گفت: ای اهل شام در مورد مردی که به مصلحت برادر خویش هم[منظور عقیل است] نمی اندیشد چه گمانی دارید؟ اهل شام آن ابولهبی که در قرآن مورد مذمت قرار گرفته عموی علی بن ابیطالب است. مردم هم چون این سخنان را شنیدند به دشنام و لعن علی بن ابیطالب پرداختند. ... اذهان عوام الناس، چون خمیری که در دستهایی خلاق شکل دلخواه را می پذیرد و قالب زده می شود، در پنجه های سیاست معاویه قالب می گرفتند و او از جهل آنان و تحریک مردمی تا این اندازه ساده لوح، به سوی اهداف خود راه می پیمود، مردمی که نمی دانستند و یا نمی توانستند بپرسند که: مگر نه این است که این ابولهب که نسبتش با علی موجب لعن پسر ابیطالب می شود، همان نسبت را با شخص پیامبر(ص) هم داشته است؟! و اینکه " حمالة الحطب" مذکور در همین سوره، عمه معاویه بوده است؟ و مهمتر آنکه مگر خود معاویه و پدرش، اعضای فعال همان باندی نبودند که ابولهب سمبل عینی آن به شمار می رفت؟ و اگر ابولهب هم زنده می ماند یقیناً در روز فتح مانند ابوسفیان و آل ابوسفیان ایمان می آورد" (9)
- در اختیار گرفتن افرادی که با جعل حدیث دین را در جهت منافع امویان تغییر دادند.
- استعمار و استثمار فکری مردم .
نمونه بارز این استثمار فکری را در واقعه صفین می توان مشاهده کرد که طی آن، با آشکار شدن نشانه شکست در جبهه امویان ، معاویه دستور داد قرآن ها را بر نیزه کنند.
- ایجاد جو رعب و وحشت .
معاویه و امویان حذف فیزیکی مخالف را تنها راه ادامه حکومت خویش می دانستند و قتل مخالف را جایگزین مدارا و رافت اسلامی با او کرده بودند.
در یک کلام می توان سیاست معاویه و در کل حکام اموی را سیاست " زر و زور و تزویر" نامید . آنان اولین نمایندگان " دین دولتی " در اسلام بودند که دین را نه در خدمت رستگاری دنیوی و اخروی بلکه در خدمت قدرت نظامی و سیاسی در آوردند.آنان اولین حکومتی بودند که از دین بهره بردند تا بر سر قدرت باقی بمانند ، با قلب دین به اهداف خویش برسند و از دین در جهت حفظ منافع خویش بهره گیرند. گرچه اوج این سیاست را در زمان معاویه می توان دید ولی یزید نیز از این سیاست بی بهره نبود و در عین حال کیاست معاویه را نیزنداشت لذا آشکارا دین خدا را به سخره گرفت . و دراین زمان برای کسی که وارث دین رسول الله است ، در خانه وحی زاده شده و در دامن حبیب خدا پرورش یافته است، جهت احیای دینی که متضمن سعادت بشر بوده ، ولی اکنون وسیله ای در دست زورمداران شده است ، چاره ای جز قیام نمی ماند. و چنان شد که در کربلا و در دهم محرم سال 61 هجری حسین اسطوره حق طلبی و پایمردی خون خویش و عزیزان و یارانش را برای احیای دین خدا فدا کرد تا راه را برای آنانکه دین خدا را بازیچه خود ساخته اند سد کند و دراین راه درسیمای اسطوره ای نامیرا ظاهر شد تا در طول اعصار و زمان ها روشنی بخش راه مبارزان طریق حق باشد.
یکی از القاب امـام حسین در بسیاری از زیـارتنامـه هـا و احادیث، مظلوم است، حتّی بعضی از آیات قرآن نیز به همین مطلب اشاره دارد
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوُماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلیِّهِ سُلْطَاناً وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون . سوره اسراء آیه 33 و سوره شعراء آیه 225
بـه عقیده بعضی از مفسرین این آیـات بـه شهادت مظلومانه امام حسین و مظلومیت اهل بیت تفسیر شده است
تفسیر برهان جلد 2 ذیل آیات فوق
از دو جهت این مظلومیت قابل بررسی است
الف: از دیدگاه قوانین و قواعد جنگی
در تمام جوامع بشری جنگها نیز آدابی دارد که رعایت آن از سوی دوطرف ضروری است و تجاوز از آن امری غیرقانونی و غیر انسانی محسوب می شود. در واقعه کربـلا بسیاری از اعمال کـه بر امـام و اهـل بیت واصحابش روا داشته انـد در تمـام فرهنگ هاو جوامع انسانی ظلم و ستم شناخته می شود، از قبیل
ـ شکستن عهد و پیمان
ـ کشتن مهمان
ـ منع آب حتی از اطفال
ـ کشتن بچه ها در مقابل دیدگان مادر
ـ آتش زدن خیمه های زن و بچه های بی پناه
ـ هجوم بر اطفال و شکنجه دادن آنها و کشتن زن
ـ برهنه کردن بدن شهداء و تاختن اسب بر بدن آنان
ـ به اسارت گرفتن زنان و بچه ها وسخت گیری بر آنان
ـ شکنجه و در غل و زنجیر کردن بیمار (امام سجاد علیه السلام ) وسخت گیری
ـ بریدن سرهای شهداء و آویختن آن به گردن اسبها و نیزه ها
ـ نان و غذای کافی ندادن به اسیران (مخصوصاً بچه ها) و اسکان در مکانهای نا مناسب
ـ شکنجه اسیران با عبور دادن آنها از کنار بدن های پاره پاره و بدون سر آنان
ب:از دیدگاه دین مبین اسلام
پاره ای از ظلم و ستمها در روز عاشورا علاوه بر تخلف از قوانین جنگی، نقض آشکار دستورات دین اسلام بوده است از قبیل
ـ جنگ در ماه حرام
ـ کشتن فرزند و سبط پیامبر(صلی الله علیه وآله) وبرترین امت
ـ کشتن و اسیر گرفتن زنان مسلمان و اطفال
ـ بی حرمتی به اجساد و مثله کردن و بریدن سر امام و شهداء
ـ حمله به امام در وقت اقامه نماز
ـ قتل صبر
امام سجاد (علیه السلام) فرمود : اَنَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْرَاً وَ کَفَی بِذَلِکَ فَخْرَاً
من فرزندکسی هستم که به مرگ صبر او را به شهادت رسانده اند
قتل صبر: انسان یا جانداری را در حالی که زنده است آن قدر به او ضربه و زخم وارد کنند تا بتدریج بمیرد که در اسلام از این عمل نهی شده است
امام حسین (علیه السلام) با 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر و... به شهادت رسید
عاشورا و انتظار
امام چهارم حضرت سید الساجدین زین العابدین علی بن الحسین از پدرش سید الشهداء حسین بن علی علیهما السلام نقل می کند که پدرم فرمود : یا وَلَدی یا عَلیّ وَاللهِ لا یَسْکُنُ دَمی حَتّی یَبْعَثَ اللهُ الْمَهدیَّ فَیَقْتُلَ عَلی دَمی مِنَ الْمُنافِقینَ الْکَفَرَةِ الْفَسَقَةِ سَبْعینَ اَلْفاً
ای فرزندم، ای علی، به خدا قسم خون من از جوشش نمی افتد تا اینکه خدای متعال حضرت مهدی عج را برانگیزاند تا انتقام خون مرا از هفتاد هزار نفر از منافقین و فاسقین بگیرد
موسوعه کلمات امام حسین ص 371
عاشورا و انقلاب اسلامی
نهضت عاشورا به لحاظ ماهیت اسلام خواهی، اصلاح طلبی و ظلم ستیزی اش، همواره الهام بخش انقلابیون و حرکتهای اصلاحی بوده است، انقلاب اسلامی ایران نیز از آن سر چشمه سیراب شدو از محتوای عاشورا الهام گرفت، شرایط سیاسی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب، شبیه دوران بنی امیه بود، فساد و ظلم حاکمیت داشت، اسلام در حال فراموشی و انزوا بود، ابتذال فرهنگی غربزدگی، معروف شدن منکر، منکر شدن معروف، زندان وشکنجه آزاد مردان وحیف و میل بیت المال و… ، همه شرایطی را به وجود آورده بود که اصلاحی عمیق را می طلبید امام خمینی (ره) با الهام از عاشورا، روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید و آنان را به حکومت اسلامی و حاکمیت ارزشهای قرآنی فرا خواند، همانند جدش سید الشهداء مفاسد رژیم منحط طاغوت را بر شمرد و از تبیین مفاسد معاویه، یزید، ابن زیـاد و … ذهنها بـه مفـاسد و مظـالم طاغوتیان منتقل می شد. ولـذا مـردم مبارزات خـود را بـر ضد یـزید زمـانـه می دانستند و شعارهای زمـان انقلاب، ایـن پیـونـد را تـائید می کند، مـردم می گفتند .
نهضت ما حسینی رهبر ما خمینی
عاشورا محور بسیج مردم و عنصر شهادت، به مبارزه مردم روح و جان می بخشید. بهره های عاشورای حسینی به انقلاب اسلامی فراوان می باشد و به تعبیر امام خمینی ره اگـر قیـام حـضرت سیّد الشهداء نبـود، امـروز ما هم نمی توانستیم پیروز شویم
غم عاشورا
قالَ الرضاعلیه السلام: مَنْ کانَ عاشورا یَوْم مُصیبَتِهِ و بُکائِهِ جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقیامَة، یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرورِهِ
امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه خود قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور اوقرار می دهد بحار الانوار ج 44 ص 284
آیا می دانید که
ـ در کربلا، پنج نفر از اطفال نابالغ به همراه امام حسین به شهادت رسیدند، طفل شیر خوار امام، علی اصغر، عبدالله بن حسن بن علی، قاسم بن حسن بن علی، محمد بن ابی سعید و عمر بن جناده انصاری
ـ در کربلا، یک زن بنام اُمّ وهب نمریه قاسطیه همسر عبدالله بن عمیر کلبی در دفاع و حمایت از امام به شهادت رسید
ـ در کربلا دو زن بنامهای اُمّ عبدالله بن عمیر و اُمّ عمر بن جناده در یاری امام حسین جنگیدند
ـ در کربلا اعضای بدن سه نفر از یاران و اصحاب امام حسین تکه تکه شده است، عباس بن علی، علی بن الحسین و عبدالرحمان بن عمیر
ـ در کربلا چند گروه از برادران به همراه امام به شهادت رسیدند
الف: عباس،عثمان،جعفر، ابوبکر،عبدالله، همگی از فرزندان مولا امیرالمؤمنین و برادران امام حسین بودند
ب: علی اکبر و علی اصغر از فرزندان امام حسین
ج: قاسم، ابوبکر،عبدالله از فرزندان امام حسن مجتبی
د: عون و جعفر از فرزندان حضرت زینب و عبدالله بن جعفر
ه: عبدالله و محمد از فرزندان مسلم بن عقیل
و: مسلم و عبد الرحمان و جعفر از فرزندان عقیل بن ابی طالب
ـ در کربلا سرهای سه نفر از یاران امام حسین به سوی آن حضرت پرتاب شد، عبدالله بن عمیر کلبی عمر بن جناده، عابس بن ابی شبیب شاکری
شیعه امام حسین
شیعه باید آبها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی تشنه جام بلا
شیعگی یعنی قیام کربلا
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه ی رنگین کمان
از لب نی بشنوم صوت تو را
صوت « انی لا اری الموت» تو را
شیعه یعنی امتزاج ناز و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب
نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است )
کنیه :ابو عبد اللّه
لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا
سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.
شهادت مظلومانه سیدالشهدا و یارانش در کربلا، تأثیر بیدارگر و حرکت آفرین داشت و خونى تازه در رگ هاى جامعه اسلامى دواند، جو نامطلوب را شکست و امتداد آن حماسه، در طول تاریخ ، جاودانه ماند. حتى در همان سفر اسارت اهل بیت علیهم السلام نیز، تأثیرات سیاسى این حادثه در اندیشه هاى مردم آشکار شد. گروهى از اسرا را که به شام مى بردند، چون به "تکریت" رسیدند، مسیحیان آنجا در کلیساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسین علیه السلام، ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند. به شهر" لینا" نیز که رسیدند، مردم آنجا همگى گرد آمدند و بر حسین(ع ) و دودمانش سلام و درود فرستادند، امویان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بیرون کردند. چون خبر یافتند که مردم " جهینه" هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند. به قلعه " کفر طاب " رفتند، به آنجا نیز راهشان ندادند. به "حمص" که وارد شدند، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند:" اکفرا بعد ایمان و ضلالا بعد هدى؟" و با آنان درگیر شدند و تعدادى را کشتند. برخى از تأثیرات حماسه عاشورا از این قرار است:
1ـ قطع نفوذ دینى بنى امیه بر افکار مردم .
2ـ احساس گناه و شرمسارى در جامعه، به خاطر یارى نکردن حق و کوتاهى در اداى تکلیف.
3ـ فرو ریختن ترس و رعب ها از اقدام و قیام بر ضد ستم.
4ـ رسوایى یزیدیان و حزب حاکم اموى.
5 ـ بیدارى روح مبارزه در مردم.
6ـ تقویت و رشد انگیزه هاى مبارزاتى انقلابیون.
7ـ پدید آمدن مکتب جدید اخلاقى و انسانى ( ارزش هاى نوین عاشورایى و حسینى ).
8ـ پدید آمدن انقلاب هاى متعدد با الهام از حماسه کربلا.
9ـ الهام بخشى عاشورا به همه نهضت هاى رهایى بخش و حرکت هاى انقلابى تاریخ .
10ـ تبدیل شدن "کربلا" به دانشگاه عشق، ایمان ، جهاد و شهادت براى نسل هاى انقلابى شیعه.
11ـ به وجود آمدن پایگاهی نیرومند، عمیق و گسترده تبلیغى و سازندگى در طول تاریخ ، بر محور شخصیت و شهادت سید الشهدا علیه السلام.
از نهضت هاى شیعى پس از عاشورا، مىتوان "انقلاب توابین"، "انقلاب مدینه" ، " قیام مختار"، " قیام زید" ،... و حرکت هاى دیگر را نام برد. تأثیر حماسه عاشورا را در انقلاب هاى بزرگى که در طول تاریخ، بر ضد ستم انجام گرفته، چه در عراق و ایران و چه در کشورهاى دیگر، نباید از یاد برد. " فرهنگ شهادت" و انگیزه جهاد و جانبازى که در انقلاب اسلامى ایران و هشت سال دفاع مقدس در جبهه ها جلوه گر بود، گوشه اى از این تأثیر پذیرى است. یکى از نویسندگان محقق، نتایج نهضت کربلا را عبارت مىداند از:
1ـ پیروزى مسأله اسلام و حفظ آن از نابودى .
2ـ هزیمت امویان از عرصه فکرى مسلمین.
3ـ شناخت اهل بیت (ع ) به عنوان نمونه هاى پیشوایى امت.
4ـ تمرکز شیعه از بُعد اعتقادى بر محور امامت.
5ـ وحدت صفوف شیعه در جبهه مبارزه.
6ـ ایجاد حس اجتماعى در مردم.
7ـ شکوفایى موهبت هاى ادبى و پدید آمدن ادبیات عاشورایى.
8 ـ منابر وعظ و ارشاد، به عنوان وسیله آگاه کردن مردم.
9ـ تداوم انقلاب به صورت زمینه سازى نهضت هاى پس از عاشورا.
حادثه کربلا، گشاینده جبهه اعتراض علیه حکومت امویان و سپس عباسیان شد، چه به صورت فردى که روح هاى بزرگ را به عصیان و افشاگرى واداشت، و چه به شکل مبارزه هاى گروهى و قیام هاى عمومى در شهرى خاص یا منطقهاى وسیع.
خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار
(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )
اگردلداده اهل وفایی گرازاهل صفای مصطفایی
اگرباودای دل, انس داری اگر ره پوی راه اولیایی
اگرصبح ومسا, جویای فیضی اگرهمدل, اگر همراز مایی بیا!تاروز شب, قرآن بخوانیم که گیرد دل زنورش, روشنایی
ز نای دل, نوای شوق خیزد رسگرگوش جان را, ربنایی
نسیمی می وزد, هردم دل انگیز زکوی روشنان والضحایی
سحرازنغمه جان بخش قرآن شب ازنجوای نای نینوایی
صدای بال جبرئیل است گویا! تلاوتهای آیات خدایی
شفای دردها, آیات قرآن که درد بهرهر دردی دوایی
به آبادماهرگزدلی نیست مگر مدهوش عطر آشنایی
تو راممکن شود, بابال ترتیل سفر تا مرزهای ماورایی
الفبای خداجویی همین است اگر بااین, الفبا آشنایی
ای نام تو, آرایش عنوان کلام وی یادتو, , آرامش هر بی آرام
در حیز امکان وتصورهرگز بی یادتو, آغازنگیرد انجام
**********
به نام خداوند جان و خرد
که به مومن شفای درد دهد
شرایط درمان با قرآن:
1-قصد قربت نموده واعمال رابرای رضای پروردگارانجام دهد.
2-با یقین کامل واعتقادپاک انجام دهدودرخود شکی راه ندهد.
3-قبل ازشروع درون راازحرام پاک کندوازگناهان توبه نماید.
4-با طهارت(وضو وغسل)باشد.
5-زمان قرائت متوجه غیر خدا نشود.
6-در قرائت آیات وسوره ها مداومت نماید.
7-حاجت او معصیت نباشد بلکه واجب یا مستحب یا لااقل مباح باشد.
8-قرائت او موجب ترک واجبی یاضایع شدن حقی نگردد.
9-قبل از قرائت تامیتواند صدقه دهد.
10-قبل از قرائت وبعد آن صلوات بفرستدودرخاتمه یکبار «لاحول ولاقوه الابالله» بگوید
11-قرائت را بعد از دورکعت نماز حاجت یا بعد ازنمازواجب یا نماز مستحب شروع کند.
12-شرایط قرائت رابداندوحق آیات را ادا نماید.
خدا را سپاس گذارم وامید وارم که این وبلاگ راه گشا وکار گشای درماندگان ومورد استفاده وانتقاع عموم قرار گیرد.ازقارئین محترم التماس دعا دارم که این حقیر را یاد خیر بفرمایند.
بمنه وکرمه
میلاد فتحی وامیر حسین صابری
بود ن ابود من تورا یکیست***** پس نمره ی اعمالم کن بیست
دانم که کارم نیک نیست***** اما چه کنم, بگوبه من چاره چیست؟
هر هفته چند مطلب:
1-تنگی قلب:
به جهت تنگی قلب هفده روز هر روز دو مرتبه سوره «الم نشرح»رامی خوانی یک مرتبه صبح ویک مرتبه شب. انشا الله حاجت استجاب شود
2-رفع سینه پهلو:
شخص مبتلا به سینه پهلو این آیه یشریفه را نوشته وبه پهلو ببندد.
(یس-66)
3-درد کبد:
اگر سوره ی مبارکه ی قدر را در ظرف سفالین بنویسد و آن را با آب باران بشوید وقدری شکر به آن اضافه کندوصاحب درد کبد از آن بنو شد شفا یابد انشا الله.
خدا وندا
عزت مرااین بس که بنده ی تو باشم
وفخرمرااین بس که تو خدای منی
تو آنچنانی که من دوست دارم
پس مرا آنچنان بگردان که دوست داری
![]() |
خدایابه من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه نمی توانم تغییر دهم
و دلیری ده
تاتغییردهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم
و بینش ده
تا تفاوت این دو را دریابم
خدایامن
در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم
که تودرعرش کبیرانه ی خود نداری
من چون تویی دارم
وتو خود نداری
خدایا
بود نا بود ما تورا یکسان
گلاب و آب ماتورایکسان
همه از خلق توست
ما همه از خاکیم
گل میکنی روح میدمی و آدمی می سازی
پس گل مارا از محبت درست کن
و روحمان را باعمق شفقت بدم
و آدمی را به لطافت بساز
اللهم
پیش چشمه رفتم ردم کرد
پیش بنده رفتم ردم کرد
پیش لاله رفتم ردم کرد
پیش خورشید رفتم ردم کرد
حال پیش تو آمدم ردم نکن
بنده ای آواره بیش نیستم
فقیرم اما ثروتی از ایمانت دارم
شکر تو را گویم جا مکانم دادی
چشمه ی پاک ایمانم دادی
حکم بندگی والایم دادی
لطافت لاله ام دادی
آفتاب زندگانییم دادی
اکنون پیش......
چشمه روم پاکی رخش کشم
بنده روم ولایی رخش کشم
لاله روم لطافت رخش کشم
خورشید روم زندگانی نور رخش کشم
اللهم
حس........
بیناییم ده تاازبین این همه چاه راه تورایابم
شنواییم ده تا نجوای بلبلان ایمان را بشنوم
لامسه ام ده تادستان سرد محبت رابه گرمی بفشارم
چشاییم ده تا طعم نوش نوشین چشمه ی پاکی رابچشم
بویاییم ده تا بوی عطر گلهای زندگانی را ببویم
![]() |
خدایا .....
بود نابود من تورا یکیست پس نمره ی اعمالم کن بیست
دانم که کارهایم نیک نیست اما چه کنم∙ چاره دراین باره چیست ؟
![]() |
![]() |